کارکردهای مدیریت



اولویت نگاه به باشد تا به (6)

158 - اولویت نگاهت به استفاده از مدیران برون سازمانی(در هنگام وجود تعارض در داخل سازمان) باشد تا به انتصاب نیروهای درون سازمان

159 - اولویت نگاهت به مزیت رقابتی باشد تا به صادرات

160 اولویت نگاهت به یادگیری از مشتریان ناراضی باشد تا به مشتریان راضی

161 اولویت نگاهت به آمادگی برای رویارویی با چالش های آینده باشد تا سرمست شدن از موفقیت های گذشته

162 اولویت نگاهت به خوب اجرا شدن ایده خوب باشد نه داشتن ایده خوب

163 اولویت نگاهت به استخدام استعدادهای برتر باشد نه نیروی انسانی بیشتر

164 اولویت نگاهت به ساده کردن کارها باشد نه پیچیده تر یا ساده تر کردن کارها

165 اولویت نگاهت به رشد و یشرفت مداوم باشد نه مقطعی

166 اولویت نگاهت روی چیزهایی باشد که مشتریانت نیاز دارند نه ذوق و سلیقه کارکنانت

167 اولویت نگاهت به مشتریانت باشد تا به رقبا

168 اولویت نگاهت به ارایه یادداشت و بحث کردن پیرامون آن باشد تا نمایش اسلاید(پاورپوینت)

169 اولویت نگاهت به تغییر تدریجی مسیر باشد نه دفعی

170 اولویت نگاهت به توزیع خوب محصول باشد تا داشتن یک محصول خوب

171 اولویت نگاهت به اولین استخدام هایت باشد تا افراد استخدامی بعدی

172 اولویت نگاهت به یادگیری مادام العمر باشد تا آموزش رسمی و مقطعی

173 اولویت نگاهت به تولید کالا یا ارایه خدمتی باشد که نیازی از مشتریان رفع کند تا کسب ثروت

174 اولویت نگاهت به تولید محصول خوب باشد تا تبلیغ آن




چگونه در محل کار تبدیل به فردی مهم شویم؟
تا به حال دقت کرده اید که برخی از افراد درمحل کار محبوب تر و موفق تر هستند به نظر شما رمز موفقیت این افراد چیست و چرا می توانند جلسات کاری را به نفع خود تغییر دهند؟

 گاهی می توان با چند راهکار رفتاری ساده در محل کار به فردی مقتدر و در عین حال محبوب و مهم تبدیل شد:
_اطلاعات شغلی خود را به روز کنید
_خوش مشرب ولی مودب باشید
_به حقوق همکاران خود احترام بگذارید
_پشت همکاران خود بایستید
_با دانش صحبت کنید
_به ظاهر خود اهمیت دهید
_منظم سر کار حاضر شوید
_به کار گروهی احترام بگذارید
_برنامه ریزی و جدول کاری داشته باشید
_به همکاران جدید خود مشاوره دهید
_به همکاران قدیمی احترام بگذارید
منبع: سایت انتخاب


10 دلیل موفقیت مدارس فنلاند 

 فنلاند به دلیل اصلاحات متعدد در نظام آموزشی، شناخته شده است. این کشور با بهره گیری از رویه های معقول و محیط های آموزشی جامع که هدف برابری آموزشی را جایگزین شناسایی برترین ها می کنند، نظامی آموزشی برقرار کرده که به عنوان یکی از کارآمدترین ها تلقی می شود.

به گزارش ایرنا، عوامل مختلفی در دستاوردهای نظام آموزشی فنلاند نقش دارند که حاصل تجربه، آموزش و اصلاحات متعدد است. بررسی ها نشان می دهد که 10 عامل مهم موجب پیشی گرفتن نظام آموزشی این کشور از سایر کشورها و موفقیت آن در دستیابی به اهداف شده است.

1- استفاده نکردن از آزمون های استاندارد

فنلاند از آزمون های استاندارد استفاده نمی کند. تنها استثنای این رویه آزمونی موسوم به
National Matriculation Exam است که یک آزمون داوطلبانه در دوره دبیرستان محسوب می شود. آزمون های استاندارد که گاهی به صورت آزمون های چهار گزینه ای نیز برگزار می شوند، امتحاناتی هستند که در آنها تمام داوطلبان در شرایط یکسان برای پاسخگویی به سوالات قرار می گیرند و تقریبا همه چیز از قبل مهیا است. تمام دانش آموزان فنلاندی بر اساس یک سیستم نمره دهی اختصاصی سنجیده می شوند که توسط معلم آن ها تدوین شده است.

2- عدم پاسخگویی معلم ها

در فنلاند تمام معلم ها باید مدرک کارشناسی ارشد در رشته مربوطه داشته باشند تا بتوانند به عنوان معلم مشغول به کار شوند. دوره های تربیت معلم یکی از سخت ترین و دقیق ترین دوره های آموزشی در کشور محسوب می شوند. همچنین هیچ سیستمی در فنلاند برای ارزیابی عملکرد معلم ها وجود ندارد. در واقع به زعم مسئولین بلندپایه آموزش در این کشور، پاسخگویی زمانی لازم است که احساس مسئولیت کمرنگ می شوند و نظام آموزشی فنلاند مانع این امر است.

3- تاکید بر همکاری به جای رقابت
در فنلاند فهرست برترین مدارس وجود ندارد و محیط آموزشی این کشور جای رقابت نیست، بلکه در آن همکاری رواج دارد.

4- اولویت داشتن اصول

سال ها قبل نظام آموزشی فنلاند نیازمند اصلاحات ساختاری بود. برنامه ای که برای این منظور تدوین شد، شامل بازگشت به اصول بود. هدف این اصلاحات دستیابی به نمرات عالی یا بالابردن سطح نمرات نبود، بلکه ایجاد محیط و امکانات آموزشی برابر برای همه بود. از دهه 1980 میلادی اصول زیر در نظام آموزشی فنلاند جایگاه ویژه ای یافت:

- آموزش، ابزاری برای تعدیل نابرابری اجتماعی است

- تهیه غذای رایگان برای تمام دانش آموزان

- تسهیل دسترسی دانش آموزان به خدمات پزشکی

- ارائه مشاوره فیزیولوژیکی

- راهنمایی اختصاصی فردی

کار فردی در یک محیط عمومی عادلانه، روش آموزش فنلاندی ها است.

5- شروع مدرسه در سن بالاتر

فنلاندی ها در مقایسه با بسیاری از کشورهای صنعتی دیرتر به مدرسه می روند. سن شروع مدرسه در این کشور 7 سالگی است. دوره آموزش اجباری در این کشور 9 سال است و پس از کلاس نهم یا 16 سالگی، ادامه تحصیل به تصمیم شخصی نوجوانان بستگی دارد.

6- ارائه پیشنهادات شغلی به جای رفتن به دانشگاه

در فنلاند پس از دوره دبیرستان یک دوره آموزشی سه ساله وجود دارد که دانش آموزان را برای رفتن به دانشگاه آماده می کند. اما دانش آموزانی که مایل به ادامه تحصیل در دانشگاه نیستند، می توانند وارد یک دوره سه ساله حرفه ای شوند که آن ها را برای مشاغل مختلف آماده می کند.

7- خواب بیشتر

بر اساس تحقیقات اخیر، زود بیدار شدن برای سلامت دانش آموزان مضر است. به همین علت دانش آموزان فنلاندی اولین کلاس درس را حدود ساعت 9 تا 9:45 صبح آغاز می کنند و بین ساعت 2 تا 2:45 بعد از ظهر مدارس این کشور تعطیل می شوند. ساعات تدریس مدارس طولانی تر و مدت زمان استراحت بین کلاس ها نیز بیشتر است.

8- تدریس توسط یک معلم

تعداد معلم ها و دانش آموزان در فنلاند کمتر از سایر کشورها است. معمولا دانش آموزان فنلاندی حدود شش سال تحصیلی را با یک معلم سپری می کنند. در این دوران معلم جایگاه یک مربی همراه یا یکی از اعضای خانواده را به دست می آورد. بدین ترتیب اعتماد دوجانبه و پیوندی برقرار می شود که بر اساس آن هردو طرف یکدیگر را به خوبی می شناسند و به هم احترام می گذارند.

9- فضای آرام تر

در مدارس فنلاند استرس کمتری وجود دارد، گروه بندی های غیرضروری حذف شده است و دانش آموزان توجه بیشتری از مسئولین مدرسه دریافت می کنند. دانش آموزان زمان های مختلفی را برای خوردن، فعالیت های خلاقانه و آرامش در اختیار دارند. در طول روز بازه های زمانی 15 تا 20 دقیقه ای برای بلند شدن، نرمش و هواخوری دانش آموزان پیش بینی شده است. برای معلم ها نیز اتاق هایی در نظر گرفته شده است تا در آن استراحت کنند و با سایرین روابط اجتماعی داشته باشند.

10- کاهش تکالیف و فعالیت های خارج از مدرسه

میزان تکالیف و فعالیت های خارج از مدرسه در فنلاند از هر جای دیگر جهان کمتر است. دانش آموزان این کشور هرشب تنها نیم ساعت را صرف انجام امور مربوط به مدرسه می کنند. این دانش آموزان تمام دانش لازم را بدون نیاز به تحمل استرس ناشی از تلاش برای بهترین بودن، در محیط مدرسه می آموزند و بدون نگرانی درباره نمرات می توانند به عنوان یک انسان آموزش ببینند و رشد کنند.

منبع: http://www.asriran.com/


سخنانی از پیتر دراکر و دیگر صاحب نظران  مدیریت

Doing the right thing is more important than doing the thing rightا

کارآیی یعنی انجام درست کارها و اثربخشی یعنی انجام کارهای درست

Doing the right thing is more important than doing the thing right

انجام کارهای درست بسیار مهمتر از انجام درست کارهاست.

Management is doing things right. Leadership is doing the right things

مدیریت انجام درست کارها است. رهبری انجام کارهای درست.

Leadership is defined by results not attribute

رهبری با نتایج تعریف می شود نه ویژگی ها.

There is nothing quite so useless as doing with great efficiency something that should not be done at all

بی فایده ترین کار دنیا این است  که کارهایی که ومی به انجام آنها نیست با کارآیی بالا انجام شود.

If you want something new, you have to stop doing something old

اگر چیز نو می خواهی انجام کارهای کم مهمترند متوقف کن.

What gets measured gets improved

هر چیزی که اندازه گیری شود بهبود می یابد.

Results are gained by exploiting opportunities, not by solving problems

نتایج با بهره برداری از فرصتها حاصل می شود نه با حل مشکلات.

So much of what we call management consists of making it difficult for people to work

بسیاری از چیزهایی که ما مدیریت می نامیم آن چیزهای است که کار را برای افراد دشوار می کند.

The most important thing in communication is hearing what isn’t said

مهمترین چیز در ارتباطات شنیدن مطالبی است که گفته نشده است.

The best way to predict of future is create it

بهترین راه پیش بینی آینده ساختن آن است

now accept the fact that learning is a lifelong process of keeping  abreast of change. And the most pressing task is to teach people how to learn.

اکنون ما پذیرفته ایم که یادگیری یک فرآیند مادام العمر برای حفظ موقعیت در تحولات است. و مهمترین وظیفه ما آموختن این نکته به مردم است که چگونه یاد بگیرند.

Culture eats strategy as lunch

فرهنگ استراتژی را به عنوان ناهار میل می کند.

منبع:

http://www.modirepishro.com

 

۳۰ نکته زیبای مدیریتی از زبان اندیشمندان بزرگ

*  اگر می خواهید کارکنانتان بزرگ بیندیشند، گام های بزرگ بردارید.
(مایکل دل، نویسنده کتاب بی واسطه از دل)
*
 دورانی پر خطر پیش روی غول های دنیای کسب و کار قرار دارد، مگر آن که در راه و روش خود باز نگری نمایند.
(چار هندی، نویسنده کتاب پیل و پیشه)
*
  تنها خروج از سر مستی های گذشته بینش های تازه می آفریند.
(اندرو گرو، نویسنده کتاب تنها بی پروایان پایدارند)
*
  انسان در بازی گاهی می برد و گاهی چیز یاد می گیرد.
(رابرت کیوساکی*
  شارون لچتر، نویسندگان کتاب با بای دارا.با بای نادار)
*
  تغییر را نمی توان مهار کرد، ولی می توان از آن پیش افتاد.
(پیتر دراکر، نویسنده کتاب چالش های مدیریت در سده 21)
*
  مدیران امروز با سازمان هایی سر و کار دارند که هیچ شباهتی به سازمان های گذشته ندارند. جوامع و سازمان ها در صورتی قادر به دوام هستند که عمیقا تغییر کنند.
(چار هندی، نویسنده کتاب خدایان مدیریت)
*
  تنها امتیاز رقابتی سازمان ها در سده 21 بر خورداری از کارکنان فرهیخته و ارزش مند است و بهره برداری از این کارکنان بزرگ ترین چالشی است که مدیران در این سده با آن رو به رو هستند.
(مایکل ارمسترانگ، نویسنده کتاب مدیریت منابع انسانی)
*
  اگر شما فرهنگ را هدایت نکنید، فرهنگ شما را هدایت می کند.
(ادگار شاین، نویسنده کتاب فرهنگ سازمانی)
*
  بازاریابی امروز نه بر محور امکانات تولیدی سازمان، که بر اسا س تامین رضایت مشتری استوار است.
(فیلیپ کاتلر، نویسنده کتاب کاتلر در مدیریت بازار)
*
  اعمال شما با صدایی بلند تر از گفتارتان سخن می گویند. 
(استیفن رابینز، نویسنده کتاب کلیدهای طلایی مدیریت منابع انسانی)
*
  مدیر هر سازمانی بالاترین نقش را در تبدیل هوشمندی افراد به کارکرد موثر و سودمند دارد.
(مار باکینگهام*
  کورت کافمن، نویسندگان کتاب گام نخست رهیدن از قانون های کهنه)
*
  جامعه قبل از هر چیز مجموعه ای از افراد و سر گذشت زندگی ان هاست.
(پیتر دراکر، نویسنده کتاب ماجراهای یک مشاهده گر)
*
  تقلید مو به مو از رقیب، بهترین فرصت برای از دست دادن سرمایه است.
(تام پیترزف، نویسنده کتاب مدیران بر جسته سخن می گویند)
*
  برزگ بیندشید.برزگ عمل کنید.برزگ باشید.
(کن بلانچارد، نویسنده کتاب مدیریت بر قلب ها)
*
  ما کار عظیمی در مقابل خود داریم. ما نیاز داریم تا کسب و کارهایمان را از نظر اطلاعاتی با سواد کنیم.
(پیتر دراکر، نویسنده کتاب مدیریت در جامعه)
*
  بزرگ ترین کشف عصر ما این است که:انسان ها می توانند با اصلاح نگرش های ذهنی خود زندگانی خویش را اصلاح کنند.
(جان ماکسول، نویسنده کتاب مدیریت نگرش)
*
  اولین روش بر آورد هوش یک فرمانروا این است که به آن هایی که در اطرافش گرد آمده اند، بنگریم.
(جان ماکسول، نویسنده کتاب پرورش کارکنان)
*
  تمایز یک محصول باید در راستای ذهنیت مصرف کننده صورت گیرد ،نه مخالف آن.
(جک تراوت، نویسنده کتاب تمایز یا نابودی)
*
  در تمام طول تاریخ بشر، منشا کامیابی دست یابی به منابع طبیعی مانند زمین طلا و نفت بوده است. ناگهان ورق برگشته و دانش به جای آن نشسته است.
(لستر تارو
 ، نویسنده کتاب ثروت آفرینان)
*
  آن هایی که از جای خود می جنبند، گاهی می بازند.آن هایی که نمی جنبند، همیشه می بازند.
(لستر تارو، نویسنده کتاب جهانی شدن)
*
  اگر همه چیز مهم باشد، پس بدان که هیچ چیز مهم نیست.
(پاتریک لنچیونی، نویسنده کتاب چهار دغدغه مدیران )
*
  توان افزایی به مدیران امکان می دهد تا از دانایی، مهارت، تجربه و انگیزه همه افراد سازمان بهره برداری کنند.
(کن بلانچارد، نویسنده کتاب سه کلید توان افزایی)
*
  موفقیت اغلب باعث غرور شده و غرور منجر به شکست می شود.
(جک تراوت، نویسنده کتاب شرکت های بزرگ.مشکلات بزرگ)
*
  رهبری هنر گوش دادن به دیگران است.چنان چه به سخنان کسی خوب گوش فرا ندهید، نمی توانید درون و روان او را بشناسید.
(رابرت کیو ساکی، شارون لچتر، نویسندگان کتاب کارراهه با بای دارا)
*
  سازمان های بر جسته بایستی نه تنها متفاوت بودن کارکنان از همدیگر را بپذیرند ،بلکه باید برای این تفاوت ها سرمایه گذاری کنند.
(مار باکینگهام*
  دونالد کلیفتون، نویسندگان کتاب گام دوم کشف توانمندی ها)
*
  یک مشتری خوشحال احساسش را به سه نفر می گوید.اما یک مشتری نا راضی بیست نفر را با خبر می کند.
(سایبر چاود هاری، نویسنده کتاب معجزه شش سیگما)
*
  هنر بازاریابی امروز فروش یخچال به اسکیمو نیست، بلکه اسکیمو را به عنوان یک مشتری خشنود همواره در کنار خود داشتن است.
(دان پیرز*
  مارتا راجرز، نویسندگان کتاب بازاریابی تک به تک)
*
  می توان رهبر مردم نبود، ولی آنان را دوست داشت .اما بدون عشق به مردم نمی توان آن ها را رهبری کرد.
(جان ماکسول، نویسنده کتاب رهبری)
*
  رهبری یعنی هنر جلب پیروی داوطلبانه دیگران. 
(جیمز لویس، نویسنده کتاب رهبری پروژه)
*
  موفقیت اغلب باعث غرور شده و غرور منجر به شکست می شود.
(جک تراوت، نویسنده کتاب شرکت های بزرگ.مشکلات بزرگ )

منبع:

http://www.nationalproduction.blogsky.com

 

 

 

 

 


نظریه پردازان مدیریت آموزشی

 

1 - جس هومر نیولان (Jesse H. Newlon):نیولان در سال 1934 اولین مدل نظری مدیریت آموزشی را با نام "مدیریت آموزشی بعنوان خط مشی اجتماعی" ارائه نمود. او برای اولین بار مبانی علمی مدیریت آموزشی را تشریح نموده است.  

2 - دانیل ادوارد گریفیتث (Daniel Edward Griffith ):او با تالیف کتاب تئوری اداری ، پیشگام جنبش تئوری در مدیریت آموزشی است .گریفیتث معتقد بود تحقیق در مدیریت آموزشی باید مبتنی بر تئوری و در جهت ایجاد تئوری باشد  ، او تئوری تصمیم گیری در سازمانهای آموزشی را طرح نمود.

3 - کارل ویک (Karl E. Weick) : ویک تئوری پیوند سست در سازمانهای آموزشی را مطرح نمود. او در این تئوری ، رابطه ضعیف نظارت بورورکراتیک با فعالیت های آموزشی کارکنان آموزشی را مورد بررسی قرار داده است.

4 - جاکوب گتز :( Jaccob W. Getzels )گتز با همکاری گیوبا (Egon G. Guba ) ، مهمترین تئوری در زمینه تبیین رفتار در سازمانهای آموزشی را ارائه داد .او در این تئوری ، سازمانهای آموزشی را بعنوان سیستم اجتماعی در نظر گرفته است .  

5 - اندرو ویلیامز هالپین:(Andrew Williams Halpin)‌هالپین‌ در سال‌ 1963 با همکاری دونالد کرافت(Donald B. Craft) مفهوم جو سازمانی را مطرح نمودند و پرسشنامه توصیف جو سازمانی(OCDQ) را به‌منظور اندازه‌گیری جو سازمانی مراکز آموزشی طراحی کردند.

6 - ویلیام ردین (William J. Reddin) : ردین  ، نظریه پرداز تئوری مفهوم سه  بعدی  سبک مدیریت(The 3-D Management Style Theory) برای نخستین بار، بعد اثر بخشی را به ابعاد وظیفه مداری و رابطه مداری افزود. منظور او از بعد اثربخشی ، اشاره به عوامل موقعیتی در تعیین سبک مدیریت است .  ردین از پیشگامان نظریه اقتضای در مدیریت است .از دیدگاه او، در سازمانهای آموزشی، بسته به موقعیت، سبک های گوناگون مدیریت می توانند اثر بخش یا غیر اثربخش باشند اثربخشی سبک رهبر ی وابسته به تناسب آن  با عوامل موقعیتی است. او به منظور تشخیص سبک مدیریت ، ازمون تشخیص سبک مدیریت(MSDT) را طراحی نمود.

7 - ماتیو مای (Matthew B.  Miles) :مای نظریه‌پرداز سلامت سازمانی در سازمانهای آموزشی است. او در سال   1969ضمن تبیین مفهوم سلامت سازمانی، پرسشنامه توصیف سلامت سازمانی (OHDQ) را طراحی نمود. از دیدگاه مای ، سلامت سازمانی به دوام و بقای سازمان در محیط خود و سازگاری با آن و ارتقاء و گسترش توانایی خود برای سازش بیشتر، اشاره دارد.

8 - جان همفیل (John K. Hemphill) :همفیل ، مفهوم رهبری در سازمانهای آموزشی را تبیین کرد و با همکاری هالپین ، پرسشنامه توصیف رفتار رهبری (LBDQ) را طراحی نمود.

9 - توماس گرینفیلد (Thomas B. Greenfield ): گرینفیلد دیدگاه پدیدار شناسی و تفسیری را در مدیریت آموزشی مطرح نموده است.

10 - توماس سرجیوانی  (Thomas J. Sergiovanni):سرجیوانی مدیریت آموزشی را از منظر اخلاق و قدرت مورد تحلیل قرارداده است.

11 - وین هوی (Wayne K. Hoy): او از جمله دانشمندان معاصر مدیریت آموزشی است. هوی با همکاری سسیل میسکل (Cecil G. Miskel)  ضمن تلاش در جهت توسعه تئوری سیستم های اجتماعی در سازمانهای آموزشی ، مدیریت آموزشی را بعنوان یک علم تجربی (Science ) مورد توجه قرار داده است . 

12 - ژوزف مورفی (Joseph Murphy ): مورفی از دانشمندان معاصر مدیریت آموزشی است او ضمن بررسی مبانی علمی مدیریت آموزشی ، از دیدگاه پست مدرنیزم  ، مدیریت آموزشی را مورد بررسی قرارداده است 

13 - ریچارد بیتس (Richard J. Bates) :بیتس از نظریه پردازان تئوری انتقادی در مدیریت آموزشی است. او معتقد است مفهوم عدالت اجتماعی (Social justice) باید محور عمل مدیریت آموزشی قرار گیرد و بعنوان معیاری مهم در تگذاری آموزشی به آن توجه شود. او مدیریت آموزشی را بعنوان عمل فرهنگی درنظر گرفته است.

14 - بیلی بلر (Billie Goode Blair) :خانم بلر، در مورد نظریه آشوب (Chaos) در مدیریت آموزشی به تحقیق پرداخته است ، او معتقد است نظریه آشوب می تواند بسیاری از پدیده های مبهم و نامنظم در سازمانهای آموزشی را تبیین کند .

15 - دیوید منسفیلد (David Mansfield) :منسفیلد ، از نظریه پردازان تئوری پیچیدگی (Complexity Theory)در رهبری آموزشی است . از دیدگاه وی ، سازمانهای آموزشی سازمانهایی خودسازمان دهنده ، پیچیده و غیر خطی هستند بنابراین، سبک مدیریت و رهبری در این سازمانها نیز باید مبتنی بر این ویژگی ها باشد.

16 - کالین ویلیام ایورس (Colin William Evers) :ایورس از فلاسفه مشهور و معاصر مدیریت آموزشی است . او مدیریت آموزشی را از منظر فلسفی مورد بررسی قرار داده و مفاهیمی همچون ارزش ، اخلاق و ماهیت تئوری علمی در مدیریت آموزشی را تبیین نموده است .

17 - جو فریس (Joe Fris) :فریس، از دیدگاه پارادایم کوانتومی (Quantum Paradigm) ، مدیریت آموزشی را مورد تحلیل قرار داده ، او بر مبنای پارادایم کوانتومی ، استراتژی های رهبری اثربخش در سازمانهای آموزشی ، را  کشف نموده است. 

- پل هوستون (Paul D. Houston) :هوستون مفهوم رهبری معناگرا (Spiritual) در سازمانهای آموزشی را بیان کرده است . از دیدگاه او معنویت، تلاش برای یافتن معنا در زندگی است بطوریکه فرد در جستجوی آن، از تمایلات خودخواهانه و محصور شدن در سود و زیان شخصی فاصله می گیرد. هوستون ضمن توجه دادن رهبران آموزشی به قدرت و سرمایه معنوی ؛ هشت اصل رهبری معنوی –قصد ، توجه، تشخیص استعدادها ، قدردانی، نگریستن به تجربه به عنوان بخشی از بالندگی انسانی ، دیدگاه کل گرا ، باز و پذیرا بودن ، اعتماد  را مطرح می سازد.

19 - آر. ویلبورن کلاوس( R. Wilburn Clouse) :رابرت ویلبورن کلاوس ضمن تشریح ماهیت کارآفرینی در مدیریت آموزشی ، تئوری نقش (Role Theory) در سازمانهای آموزشی را تبیین نموده است. طبق این تئوری، هنجارهایی که توسط موقعیت اجتماعی تعیین می شود رفتار را تحت تاثیر قرار می دهند ، انتظارات درونی و بیرونی متاثر از نقش اجتماعی می باشند و پاداش و تنبیه اجتماعی برای نفوذ بر رفتار نقش، مورد استفاده قرار می گیرد. تئوری نقش به تبیبن کار تیمی و بررسی عملکرد یادگیری گروهی می پردازد.  از این تئوری در سه زمینه در مدیریت آموزشی یعنی برای حل تعارض نقش ،برای تحلیل رفتار در سیستم های اجتماعی و برای بررسی مبانی روابط بین فردی به کار گرفته شده است.

20 - اسپنسر مکسی (Spencer J. Maxcy) :مکسی از دیدگاه فلسفه زیبایی شناسی (Aesthetic) : به نقد زیبایی شناسانه رهبری آموزشی پرداخته است. زیبایی شناسی به احساس معنی ایجاد شده از ادراک حسی مرتبط است. در این دیدگاه، موضوعاتی از قبیل اینکه چگونه ایده ها و ایده آل ها ایجاد ، بیان و منتقل می گردند و بر روابط بین فردی اثرگذارده و محیط سازمانی، آنها را تقویت می کند و اینکه در سازمان چگونه مرزها و محدوده های اخلاقی ایجاد و گسترش می یابد تبیین می گردد. نظریات مکسی توسط یوجین سمیر و ریچارد بیتس ، توسعه و گسترش یافته است.

 

21 - ادوارد سالیس (Edward Sallis) :سالیس از دانشمندان معاصر مدیریت آموزشی است تحقیقات و نظریات او بر مدیریت کیفیت در سازمانهای آموزشی متمرکز است. سالیس تلاش نموده بر اساس ویژگی های محیط های آموزشی ، تفسیری نوین از TQM ارائه نماید.

22 - جس هومر نیولان (Jesse H. Newlon):نیولان در سال 1934 اولین مدل نظری مدیریت آموزشی را با نام "مدیریت آموزشی بعنوان خط مشی اجتماعی" ارائه نمود. او برای اولین بار مبانی علمی مدیریت آموزشی را تشریح نموده است.  

23 - دانیل ادوارد گریفیتث (Daniel Edward Griffith ):او با تالیف کتاب تئوری اداری ، پیشگام جنبش تئوری در مدیریت آموزشی است .گریفیتث معتقد بود تحقیق در مدیریت آموزشی باید مبتنی بر تئوری و در جهت ایجاد تئوری باشد  ، او تئوری تصمیم گیری در سازمانهای آموزشی را طرح نمود.

24 - کارل ویک (Karl E. Weick) : ویک تئوری پیوند سست در سازمانهای آموزشی را مطرح نمود. او در این تئوری ، رابطه ضعیف نظارت بورورکراتیک با فعالیت های آموزشی کارکنان آموزشی را مورد بررسی قرار داده است.

25 - جاکوب گتز :( Jaccob W. Getzels )گتز با همکاری گیوبا (Egon G. Guba ) ، مهمترین تئوری در زمینه تبیین رفتار در سازمانهای آموزشی را ارائه داد .او در این تئوری ، سازمانهای آموزشی را بعنوان سیستم اجتماعی در نظر گرفته است .  

26 - اندرو ویلیامز هالپین:(Andrew Williams Halpin)‌هالپین‌ در سال‌ 1963 با همکاری دونالد کرافت(Donald B. Craft) مفهوم جو سازمانی را مطرح نمودند و پرسشنامه توصیف جو سازمانی(OCDQ) را به‌منظور اندازه‌گیری جو سازمانی مراکز آموزشی طراحی کردند.

27 - ویلیام ردین (William J. Reddin) : ردین  ، نظریه پرداز تئوری مفهوم سه  بعدی  سبک مدیریت(The 3-D Management Style Theory) برای نخستین بار، بعد اثر بخشی را به ابعاد وظیفه مداری و رابطه مداری افزود. منظور او از بعد اثربخشی ، اشاره به عوامل موقعیتی در تعیین سبک مدیریت است .  ردین از پیشگامان نظریه اقتضای در مدیریت است .از دیدگاه او، در سازمانهای آموزشی، بسته به موقعیت، سبک های گوناگون مدیریت می توانند اثر بخش یا غیر اثربخش باشند اثربخشی سبک رهبر ی وابسته به تناسب آن  با عوامل موقعیتی است. او به منظور تشخیص سبک مدیریت ، ازمون تشخیص سبک مدیریت(MSDT) را طراحی نمود.

28 - ماتیو مای (Matthew B.  Miles) :مای نظریه‌پرداز سلامت سازمانی در سازمانهای آموزشی است. او در سال   1969ضمن تبیین مفهوم سلامت سازمانی، پرسشنامه توصیف سلامت سازمانی (OHDQ) را طراحی نمود. از دیدگاه مای ، سلامت سازمانی به دوام و بقای سازمان در محیط خود و سازگاری با آن و ارتقاء و گسترش توانایی خود برای سازش بیشتر، اشاره دارد.

29 - جان همفیل (John K. Hemphill) :همفیل ، مفهوم رهبری در سازمانهای آموزشی را تبیین کرد و با همکاری هالپین ، پرسشنامه توصیف رفتار رهبری (LBDQ) را طراحی نمود.

30 - توماس گرینفیلد (Thomas B. Greenfield ): گرینفیلد دیدگاه پدیدار شناسی و تفسیری را در مدیریت آموزشی مطرح نموده است.

31 - توماس سرجیوانی  (Thomas J. Sergiovanni):سرجیوانی مدیریت آموزشی را از منظر اخلاق و قدرت مورد تحلیل قرارداده است.

32 - وین هوی (Wayne K. Hoy): او از جمله دانشمندان معاصر مدیریت آموزشی است. هوی با همکاری سسیل میسکل (Cecil G. Miskel)  ضمن تلاش در جهت توسعه تئوری سیستم های اجتماعی در سازمانهای آموزشی ، مدیریت آموزشی را بعنوان یک علم تجربی (Science ) مورد توجه قرار داده است . 

33 - ژوزف مورفی (Joseph Murphy ): مورفی از دانشمندان معاصر مدیریت آموزشی است او ضمن بررسی مبانی علمی مدیریت آموزشی ، از دیدگاه پست مدرنیزم  ، مدیریت آموزشی را مورد بررسی قرارداده است 

34 - ریچارد بیتس (Richard J. Bates) :بیتس از نظریه پردازان تئوری انتقادی در مدیریت آموزشی است. او معتقد است مفهوم عدالت اجتماعی (Social justice) باید محور عمل مدیریت آموزشی قرار گیرد و بعنوان معیاری مهم در تگذاری آموزشی به آن توجه شود. او مدیریت آموزشی را بعنوان عمل فرهنگی درنظر گرفته است.

35 - بیلی بلر (Billie Goode Blair) :خانم بلر، در مورد نظریه آشوب (Chaos) در مدیریت آموزشی به تحقیق پرداخته است ، او معتقد است نظریه آشوب می تواند بسیاری از پدیده های مبهم و نامنظم در سازمانهای آموزشی را تبیین کند .

36 - دیوید منسفیلد (David Mansfield) :منسفیلد ، از نظریه پردازان تئوری پیچیدگی (Complexity Theory)در رهبری آموزشی است . از دیدگاه وی ، سازمانهای آموزشی سازمانهایی خودسازمان دهنده ، پیچیده و غیر خطی هستند بنابراین، سبک مدیریت و رهبری در این سازمانها نیز باید مبتنی بر این ویژگی ها باشد.

37 - کالین ویلیام ایورس (Colin William Evers) :ایورس از فلاسفه مشهور و معاصر مدیریت آموزشی است . او مدیریت آموزشی را از منظر فلسفی مورد بررسی قرار داده و مفاهیمی همچون ارزش ، اخلاق و ماهیت تئوری علمی در مدیریت آموزشی را تبیین نموده است .

38 - جو فریس (Joe Fris) :فریس، از دیدگاه پارادایم کوانتومی (Quantum Paradigm) ، مدیریت آموزشی را مورد تحلیل قرار داده ، او بر مبنای پارادایم کوانتومی ، استراتژی های رهبری اثربخش در سازمانهای آموزشی ، را  کشف نموده است. 

39 - پل هوستون (Paul D. Houston) :هوستون مفهوم رهبری معناگرا (Spiritual) در سازمانهای آموزشی را بیان کرده است . از دیدگاه او معنویت، تلاش برای یافتن معنا در زندگی است بطوریکه فرد در جستجوی آن، از تمایلات خودخواهانه و محصور شدن در سود و زیان شخصی فاصله می گیرد. هوستون ضمن توجه دادن رهبران آموزشی به قدرت و سرمایه معنوی ؛ هشت اصل رهبری معنوی –قصد ، توجه، تشخیص استعدادها ، قدردانی، نگریستن به تجربه به عنوان بخشی از بالندگی انسانی ، دیدگاه کل گرا ، باز و پذیرا بودن ، اعتماد  را مطرح می سازد.

40 - آر. ویلبورن کلاوس( R. Wilburn Clouse) :رابرت ویلبورن کلاوس ضمن تشریح ماهیت کارآفرینی در مدیریت آموزشی ، تئوری نقش (Role Theory) در سازمانهای آموزشی را تبیین نموده است. طبق این تئوری، هنجارهایی که توسط موقعیت اجتماعی تعیین می شود رفتار را تحت تاثیر قرار می دهند ، انتظارات درونی و بیرونی متاثر از نقش اجتماعی می باشند و پاداش و تنبیه اجتماعی برای نفوذ بر رفتار نقش، مورد استفاده قرار می گیرد. تئوری نقش به تبیبن کار تیمی و بررسی عملکرد یادگیری گروهی می پردازد.  از این تئوری در سه زمینه در مدیریت آموزشی یعنی برای حل تعارض نقش ،برای تحلیل رفتار در سیستم های اجتماعی و برای بررسی مبانی روابط بین فردی به کار گرفته شده است.

41 - اسپنسر مکسی (

تفاوت مذاکره و مناظره در چیست؟

بسیار پیش می‌آید که در حوزه مذاکره، بسیاری از کلمات و واژه‌ها را با بی‌دقتی به جای هم به کار می‌بریم. مذاکره» و مناظره» دو مورد از این واژه‌ها هستند. بعضی از مردم، مناظره را مصداقی از مذاکره می‌دانند و گروه دیگری هم که کمی تخصصی‌تر نگاه می‌کنند، فکر می‌کنند که مناظره» همان مذاکره رقابتی» است و با مدل برد-باخت» انجام می‌شود.

اما از لحاظ علمی، مذاکره» و مناظره» تفاوت‌های جدی با هم دارند و همین تفاوت‌ها باعث می‌شود که ابزارها و مدل ذهنی مورد استفاده در یکی، در دیگری قابل استفاده نباشد. در اینجا به برخی از مهم‌ترین این تفاوت‌ها اشاره می‌کنیم:

تفاوت مذاکره و مناظره - متمم - محل توسعه مهارتهای من

اولین تفاوت مهم مذاکره و مناظره در این است که مذاکره با طرح یک موضع‌ اولیه» شروع می‌شود و هر دو طرف می‌دانند که قرار است از این موضع» عقب نشینی شود. فروشنده می‌داند که تخفیف خواهد داد و خریدار هم می‌داند که بیشتر از رقمی که الان اعلام می‌کند خواهد پرداخت. زن می‌داند که واقعاً قرار نیست جدا شود و طلاق بگیرد و مرد هم می‌داند که واقعاً همه چیز در زندگی آنها خوب نیست. موضع‌گیری اولیه انجام می‌شود و سپس طرفین بر اساس خواسته واقعی و منافعشان، آن را در روند مذاکره و گفتگو تعدیل می‌کنند. این در حالی است که در مناظره، رفته‌ایم که موضع اولیه خود را اثبات کنیم». هر نوع عقب‌نشینی از نخستین حرفمان در مناظره، یک باخت جدی محسوب می‌شود.

تفاوت مذاکره و مناظره - متمم - محل توسعه مهارتهای من

 در مذاکره، بسیاری از اوقات خودمان هم نمی‌دانیم که نتیجه مطلوب مورد رضایت طرفین چیست. به همین دلیل، می‌رویم که راه حلی را بیابیم که تا حد امکان، منافع دو طرف را تامین کند. اما در مناظره، نتیجه مطلوب» و نتیجه نامطلوب» مشخص است. به عبارت دیگر، مذاکره بیشتر شبیه یک جلسه حل مسئله است» اما مناظره، جلسه بیان پاسخ مطلوب» است.

تفاوت مذاکره و مناظره - متمم - محل توسعه مهارتهای من

مناظره، با شروع جلسه مناظره آغاز و با پایان جلسه مناظره تمام می‌شود و برنده و بازنده آن مشخص است. اما مذاکره، حتی قبل از ورود به جلسه، به صورت غیررسمی شروع می‌شود و پایان مشخصی هم ندارد. برنده و بازنده بودن در مذاکره هم ممکن است ساعت‌ها بعد، روزها بعد و حتی سالها بعد مشخص شود. دو شرکت که امروز برای ادغام مذاکره می‌کنند و هر دو خوشحال هستند و احساس می‌کنند مذاکره موفقی داشته‌اند، ممکن است چند سال بعد متوجه شوند که مذاکره موفقی نداشته‌اند و بسیاری از فاکتورها و موضوعات را در توافق خود در نظر نگرفته‌اند. در حالی که در یک مناظره ی یا فرهنگی، قضاوت در مورد نتیجه مناظره بلافاصله پس از پایان جلسه، امکان‌پذیر است.

تفاوت مذاکره و مناظره - متمم - محل توسعه مهارتهای من

قضاوت در مورد مناظره کاملاً بیرونی است و توسط ناظران بیرونی» مشخص می‌شود. اگر جمع کثیری از مشاهده‌کنندگان مناظره به این نتیجه برسند که یکی از طرفین، در مناظره شکست خورده است، آن فرد نمی‌تواند بگوید: نه شما نمی‌دانید! من می‌دانم که برنده این مناظره بودم!». اما قضاوت در مورد مذاکره کاملاً درونی است. هیچکس غیر از خود شما نمی‌داند که برنده هستید یا بازنده. ممکن است بسیاری از کسانی که از نتیجه مذاکره مطلع می‌شوند شما را برنده بدانند و شما خود بدانید که بسیار باخته‌اید. یا بالعکس، آنها که نتیجه مذاکره را می‌بینند و می‌شنوند یا حتی شاهد جلسه مذاکره هستند،‌ شما را بازنده بدانند و شما بدانید که مذاکره موفقی را انجام داده‌اید. جالب اینجاست که مذاکره‌کنندگان حرفه‌ای، تمایل خاصی ندارند که خود را برنده یا موفق نشان دهند. آنها به نتیجه‌ای که می‌خواهند فکر می‌کنند و خوب آموخته‌اند که مقاومت بیرونی، در برابر برنده‌ای که بازنده به نظر می‌آید» بسیار کمتر از کسی است که برد خود را به رخ دیگران می‌کشد.

همه تفاوت‌های بالا، باعث می‌شود که در مذاکره نقش منطق پررنگ‌تر و در مناظره نقش توانایی مدیریت احساسات خود و طرف مقابل» تعیین کننده‌تر باشد.

منبع: https://motamem.org


پنج خصوصیت برای مدیران خوب و شایسته

راسل اکاف استاد رشته مدیریت دانشگاه پنسیلوانیا، پنج خصوصیت برای مدیران خوب و شایسته قایل است که در زبان انگلیسی همه این پنج خصوصیت با حرف c شروع می شوند و عبارتند از: 1 - شایستگی competence 2 – قدرت ارتباط برقرار کردن communicativeness 3 – علاقه مند بودن(احساس مسوولیت) concern 4 – شجاعت courage 5 – خلاقیت یا آفرینندگی creativity.

منبع: فریبا لطفی – ماهنامه تدبیر – گزارشی از یک تحقیق(مدیران مالی و ریسک پذیری).


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دیزل ژنراتور اموزشکده افسر جنگ نرم Computer programming آسانسور لوکس صـــبا فال حافظ السلام علیک یا فاطمة الزهراء (س) آموزش های هک وامنیت یادداشت های یه دخترِ اسفندی